فکر کردن از نظر اقتصادی: فقط بازار و منطق مبادله باعث سعادت می شود

ساخت وبلاگ

Thinking Economically: Only the Market and the Logic of Exchange Create Prosperity

یوژن فون باوم-بوکر (1914-1951) ، پس از کارل منگر مهمترین بنیانگذار دانشکده اقتصاد اتریشی (یا وین) ، که در اینجا به عنوان وزیر دارایی اتریش در نت 100 شیلینگ 1985 نشان داده شده است. (تصویر:ویکی مدیا عوام)

اقتصاد در مورد مبادله است و نه فقط کمبود ، همانطور که اغلب نوشته شده است. در واقع ، بسیاری از چیزها نیز کمیاب هستند ، مانند عشق ، صلح و سیاست خوب. در یک مبادله ، این دو بازیگر ملاقات می کنند: تأمین کننده و Demander. آنها به توافق می رسند و بازار با رضایت ، بدون خشونت پاک می شود. آنها همچنین از طریق تقسیم کار - تخصص دارند و تولیدی تر می شوند ، تبادل می شوند و کاری می کنند که دیگران می توانند بهتر انجام دهند. بنابراین ، این دو بازیگر برای خود تعیین کرده اند که چه ارزشمندی است و بر همین اساس رفتار می کنند. آنها خودشان ارزش مبادله را تعیین می کنند. از این رو یکی از دو تعریف عدالت برآورده شده است - Iustitia commutativa. عدالت دیگر - Iustitia Distributiva ، "عدالت توزیع کننده" ، که امروز با هزینه تولیدی تر به توزیع مجدد تبدیل می شود - از خارج ، از سیاست های سیاسی و اجتماعی ، با مالیات و توزیع مجدد فراتر از آن ، سازماندهی شده است. این یک بازار نیست و اقتصاد نیست (حتی به خودی خود عادلانه تر یا با ارزش تر نیست).

ارزش اقتصادی همیشه "ارزش حاشیه ای" است

اما ارزش های اقتصادی چیست؟اقتصاددانان کلاسیک اولیه مانند آدام اسمیت و نویسندگان بعدی مانند دیوید ریکاردو و کارل مارکس ، معتقد بودند که می توان با هزینه های صرف شده برای تولید آنها (اسمیت) یا کار مورد استفاده برای آن (ریکاردو ، مارکس) ارزش کالا را تعیین کرد. با این حال ، به عنوان پایه ای برای محاسبه و برنامه ریزی ، این ایده شکست می خورد. به محض اینکه کسی به ابزار نیاز دارد ، خروجی نیروی کار افزایش می یابد - اما چگونه می توان این کار را بین زایمان که قبلاً در بیل و خود بیل قرار داده بود تقسیم کرد؟در مورد خدماتی که به تولید می روند چیست؟به طور خلاصه ، لودویگ فون میزس ، اقتصاددان اتریش ، این موضوع را غیرممکن می دید و پیش بینی کرد که سیستم های اقتصادی برنامه ریزی شده شکست می خورند.

همه شرکت کنندگان در بازار ، همه احزاب در یک مبادله ، محاسبه می کنند. آنها فواید خود را در این روند در نظر می گیرند ، اما برای اینکه طرف مقابل آن را رعایت کند ، باید چیزی را به نفع دیگران قبول کنند.

در انجام این کار، او به اقتصاددان وینی یوگن فون بوم باورک تکیه کرد، که توضیح زیر را در مورد مطلوبیت حاشیه ای، که از کارل منگر سرچشمه می گیرد، رایج کرد: ارزش چیزی است که خریدار مایل به پرداخت آن است، و این بستگی به آخرین واحدی دارد که هنوز عرضه می شود.. برای یک بطری آب ارائه شده، شخص تشنه هزینه زیادی می پردازد، برای یک بطری از یک مخزن پر آب که متوجه می شود، تقریباً هیچ. این به این دلیل است که او صورت خود را با بطری دوم و سوم خواهد شست و این سود حاشیه ای قیمت تمام بطری هایی را که هنوز از مخزن آب پر می شود تعیین می کند. اگر شرکتی ناامید باشد که کارگران سفارش بزرگی را پر کنند، آنها را با دستمزدهای بالاتر استخدام می کند، اما به مرور زمان باید به همه با این نرخ پرداخت کند. می تواند این کار را انجام دهد زیرا سودمندی نهایی این استخدام های جدید زیاد است. اما اگر کارگران بیشتر و بیشتری را استخدام کند، بهره وری نهایی آنها کاهش می یابد، یعنی اثر اضافی استخدام های جدید سرانه کاهش می یابد و سود شرکت کاهش می یابد. به طور خلاصه، این "حاشیه ها" چیزی است که ارزش ها، مزایا، هزینه ها، غرامت، سود را در اقتصاد بازار توضیح می دهد. آنها سیال هستند، نه مقادیر ثابت.

همه شرکت کنندگان در بازار، همه طرف های یک مبادله، محاسبه می کنند. آنها در این فرآیند منفعت خود را در نظر می گیرند، اما برای اینکه طرف مقابل رعایت کند، باید چیزی را نیز به نفع طرف مقابل واگذار کنند. فقط زور، از جمله نیروی اقتصادی در قالب انحصارها یا کارتل‌ها، می‌تواند این را مخدوش کند - به همین دلیل است که آنها ممنوع و محاکمه می‌شوند (اگرچه خود دولت اغلب مضرترین انحصارها را ایجاد یا حمایت می‌کند). یا اگر دولت با بیش از حد قوانین بازار را مسموم کند، آنگاه بازار دیگری از شکاف‌ها نفوذ می‌کند که منجر به فساد می‌شود، یعنی «منافع پولی» برای خرید امکان دور زدن موانع ایجادشده توسط دولت برای مبادله آزاد.

بازار تفاوت ها را ایجاد می کند، نه برابری - و این به نفع همه است

نتیجه روابط بازار "نابرابری" است: برخی موفقیت آمیز هستند ، بعضی دیگر نیستند. تنها شرط این است که همه موقعیت های بازار قابل بحث و گفتگو هستند - هر کس سود بزرگی کسب کند ، یا هر کس که یک برنامه رایانه ای ارزشمند را اختراع کرده باشد ، همیشه باید انتظار رقابت را داشته باشد. به بیان واضح تر ، در برابر همه نوع و منتقدین از همه نوع: بازارها تفاوت هایی ایجاد می کنند ، نه برابری. در غیر این صورت ، شرکت کنندگان هرگز نمی دانند چه چیزی موفق تر ، پربارتر و مفیدتر است. سپس "دست نامرئی" آدام اسمیت نقش هدایت خود را دارد. و جمع در اینجا ، "بازارها" نیز مهم است - اقتصاد بازار از هزاران بازار تشکیل شده است.

اغلب اوقات ، شرکت کنندگان در بازار کاملاً متهم به منافع شخصی خالص هستند و بنابراین رفتار آنها به عنوان "Homo Economyus" محکوم می شود. اما بیش از هفتاد سال ، نظریه اقتصادی در حال ظهور چگونگی درک طرف "اقتصادی" این افراد با ماشین حساب در ذهن خود است. طبق اقتصاد رفتاری و نظریه بازی ، بسیاری از طرفداران آنها جوایز نجیب کسب کرده اند ، انگیزه های بارز نیز غیر خطی و سرسخت هستند. آنها از ضرر و زیان بیشتر از آنکه از دستاوردها قدردانی کنند ، می ترسند ، آنها به "حسابداری" افراط می کنند و حتی اگر بازار از بین برود ، با یک خوب یا سهم بخشی نمی شوند. علاوه بر این ، همه آنها به همان اندازه آگاه نیستند و از رفتار گله پیروی می کنند. ناهنجاری ها نیز رخ می دهد ، مانند این که یک کالای لوکس احتمالاً گرانتر خریداری می شود - حتی اگر به هیچ وجه سود بیشتری به همراه نکند.

بهترین آیین نامه: نظم و انضباط توسط بازار

استنباط روندهای کلان اقتصادی از چنین رفتارهای فردی دشوار و بحث برانگیز است. پیروان اقتصاددان بین جنگ جان م. کینز معتقدند که با تحریک تقاضا با هزینه های دولت ، می توانند با تحریک تقاضا با هزینه های دولت ، بتوانند جمع های بزرگی را اداره کنند - سرمایه گذاری ، سرمایه گذاری ، مصرف ، صادرات ، همه قابل کنترل با عرضه کم و بیش پول ، نرخ بهره بالاتر یا پایین تر. مقالات من در مورد این وبلاگ همیشه به اعتبار این دستور العمل ها شک کرده است و به طور جدی به عدم موفقیت چنین سیاست ها و پیامدهای آنها اشاره کرده است: در حال رشد غیرقابل کنترل بدهی های عمومی ، یک پول به منظور خرید این بدهی ، سوء استفاده از انواع مختلف تا به حالتمرکز بسیار مضر اجتماعی از ثروت. از طرف دیگر ، دانشکده اقتصاد اتریش ، رفتار فردی فوق الذکر بازیگران بازار را در نظر می گیرد ، بر اهمیت عرضه کالا و گسترش مداوم آن تأکید می کند ، نه تقاضای ابدی. علاوه بر این ، این امر بر قوانین خوب و مهمتر از همه ، کمتر از قوانین بازار کار و یک مسیر آزاد برای بنگاه های نوآورانه ، بدون محدودیت در قوانین یا کمبود سود تأکید دارد. درعوض ، ترجیح می دهد که بنگاهها در صورت عدم موفقیت ، حتی ورشکستگی ("تخریب خلاق") مجازات و نظم و انضباط شوند.

آمار اطلاعاتی راجع به آنچه در اقتصاد ملی اتفاق می افتد ، یا در سطح بنگاه ترازنامه ارائه می دهد. بسیاری از مفسران از چنین حقایق غافل می شوند. با این حال ، چنین حقایقی اغلب می تواند به همه سفیدپوستان و ادعاها پایان دهد. آنها برای افراد غیرمستقیم در دسترس هستند و همانطور که والتر کرمر با طنز می گوید ، "از این طریق شخص با آمار نهفته است" یا حداقل با "تفسیر آمار".

به جای خیال پردازی - استدلال های واقعی به جای مباحثات اخلاقی داغ فکر می کنید

دانیل کانمان ، برنده نوبل ، نشان داده است که چگونه چنین حقایق در ذهن طبقه بندی می شوند و منجر به شناخت می شوند. در یک افزایش اول ، واقعیت ها با احساسات ، به صورت خودجوش ("سیستم 1") می بیند ، اما سپس یکی از این حقایق را از طریق فیلتر تجربیات قبلی ، دانش و مقایسه می کند ("سیستم 2"). هرکسی که در مورد اقتصاد صحبت می کند می تواند خود را از این طریق بررسی کند که آیا او خیال می کند یا در حال فکر کردن است. در مورد مباحث و مبادلات بی پایان نمونه ها ، فیلسوف کارل پوپر سرانجام این حکم را صادر می کند: به محض اینکه یک سری نمونه ها یا حتی یک تئوری با یک واقعیت واحد مخالفت می شود ، آنها اشتباه می کنند و باید بیشتر توسعه یابد.

اکنون ، یک اظهارات روش شناختی در مورد بحث های بسیار اخلاقی در اقتصاد یا سیاست های اجتماعی: همه باید اعتراف کنند که از همان معیارهای اخلاقی شروع می کنند ، کسانی که می خواهند توزیع مجدد بیشتری داشته باشند و کسانی که می خواهند آن را کاهش دهند. جایگزین به جای اینکه بلافاصله به مخالفان غیر اخلاقی بودن مشکوک شود ، یک جایگزین می تواند یک بحث واقعی را در مورد مناسب بودن مفاهیم مختلف که اعمال می شود ، ترویج کند.

پول "رسانه مشترک" در مبادله بین کالاها و خدمات است. در گذشته ، این ارزش مادی خاص خود (طلا و نقره) بود - من ، خود یک کالای اقتصادی معادل سایر دارایی های مادی و محصولات کار انسانی بود - اما برای صد سال گذشته بانک های مرکزی و بانک های تجاریآن را "از هیچ چیز" تولید کرده اید (Fiat-Money = پول با فرمان ، پول کاغذی بدون بازده). با این حال ، بدون ایجاد پول نظم و انضباط ، تمام گمانه زنی هایی که توسط منتقدین نفرین شده است ظاهر می شود: حباب قیمت ، اهرام اعتباری - عمومی و خصوصی - و در پایان ولتر یک بار دیگر به اثبات می رسد: "پول کاغذ همیشه به ارزش ذاتی خود باز می گردد ، صفر."

تفکر جمع صفر ، "Robinsonades" و سایر اشتباهات

فرد باید دور از برخی از دیدگاههای شبه اقتصادی دور شود. تفکر صفر وجود دارد: بسیاری فکر می کنند اگر یک نفر به دست آورد ، دیگری باید از دست بدهد. اگر سود افزایش یابد ، فرد شاغل رنج می برد. اگر سهم دستمزد در اقتصاد افزایش یابد ، شرکت ها خراب می شوند. اگر کسی در بورس سهام برنده شود ، دیگران را فرو می برد. اگر کسی بیشتر کار کند ، یا در وقت اضافه کار ، کار را از دیگری دور می کند - wrong (چه در مورد زنانی که کار می کنند - آیا آنها کار را از مردان دور می کنند ...؟) اما حتی در اینجا فرایندها خطی نیستند بلکه پویا هستند. مقادیر ایجاد و افزایش می یابد: ایجاد ارزش وجود دارد (یا امیدواریم).

برخی دیگر فرایندهای اقتصادی را از نظر طبیعت و زیست شناسی توضیح می دهند: "چرخه پول مانند گردش خون است" یا "درختان به آسمان رشد نمی کنند."شاید ، اما بگذارید با آمار و فرآیندهای اجتماعی ، که همیشه شبکه ای از اقدامات انسانی هستند ، بچسبیم.

تقریباً ، جنبه های اجتماعی در "Robinsonades" نقض می شود - یکی نشان می دهد که چگونه رابینسون کروزو در یک شبکه ماهیگیری سرمایه گذاری کرده است ، چگونه او همراه خود را جمعه انجام داد. مزخرف ، حتی اگر این آزمایش فکری ناشی از Böhm-Bawerk برای تجزیه و تحلیل روابط اساسی اقتصادی مفید باشد ، نمی توان اقتصاد را با آن درک کرد ، زیرا این جزیره بود ، هیچ بازاری وجود نداشت ، هیچ عمل مبادله ای و جامعه ای وجود نداشت.

علاوه بر این ، امروزه برای رد آزمایش های عصبی روانی ، شجاعت لازم است. دانش آموزان نشان داده می شوند که برنده ، از دست دادن ، به اشتراک گذاری پول هستند و الکترودهای موجود در سر قرار است روشن کنند که ترس ، حرص و طمع ، نوعدوستی در کجا قرار دارد. مزخرفات کامل ، همانطور که فلیکس هاسلر بسیار خوب بیان می کند ("نورومییتولوژی"). باز هم ، نتیجه گیری چنین اساتید بسیار جسورانه است ، از رفتار فردی فرض شده تا اقتصاد کلی. جامعه بیش از معدود دانش آموزان است ، اغلب حتی یکسان و بارها و بارها ، پرسشنامه ها را در یک محیط مصنوعی و تخلیه امواج مغزی پر می کنند.

در مقابل ، من یک چشم انداز مثبت ارائه می دهم - بازار و دارایی دو شکل سازمانی جامعه هستند. بازار همان چیزی است که هست ، اما ملک می تواند خصوصی ("سرمایه داری") ، یک تعاونی یا یک شرکت مشارکت مانند آنچه جان لوئیس در انگلیس با 80،000 "شریک" که صاحب این شرکت هستند ، داشته باشد. شرط این است: همه آنها باید مبادله کنند. آنها باید خواسته های بازار را از منظر کسانی که با آنها مبادله می کنند ، بخوانند. فقط در این روش کار می کند ، فقط از این طریق ترجیحات همه طرف ها در دست خوب است ، فقط از این طریق سعادت بهینه بدون مقامات وجود دارد - حقوقی که همیشه فکر می کنند بهتر می دانند ، به ضرر عموم مردم.

تجارت گزینه های دودویی در ایران...
ما را در سایت تجارت گزینه های دودویی در ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : زین‌العابدین مراغه‌ای بازدید : 57 تاريخ : دوشنبه 13 شهريور 1402 ساعت: 13:11